آنهاچفیه داشتند… من چادردارم!!!
آنان چفیه می بستندتا بسیجی واربجنگند…
من چادرمی پوشم تازهرایی زندگی کنم...
آنان چفیه راخیس می کردن تانفس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود... . من چادرمی پوشم تاازنفس های آلوده دورباشم... .
آنان موقع نمازشب باچفیه صورت خودرامی پوشاندن تاشناسایی نشوند... . من چادرمی پوشم تاازنگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان باچفیه زخم هایشان را می بستند... . من وقتی چادری می بینم یادزخم پهلوی مادرمی افتم…
آنان سرخی خونشان رابه سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادرسیاهم رامحکم می پوشم تا امانتدارخوبی باشم... ❤️ . اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک ❤